خیلی دلم گرفته...
دیشب خیلی دلم گرفته بود...
خیلی
دلم برای بابام تنگ شده بود
سلام
دیشب خیلی دلم گرفته بود...
خیلی
دلم برای بابام تنگ شده بود
آخه بابام صبح زود رفته بود سرکار و من خواب بودم
ندیدمش
ظهر برای نهار نیومد خونه
ندیدمش
دیشب تاساعت 1 بیدار بودم نیومد خونه خوابم برد
وقتی اومد خواب بودم
ندیدمش
امروز صبحم من خواب بودم که رفته سرکار
بازم ندیدمش
خیلی دلم براش تنگ شده
دیشب خیلی مامانم و اذیت کردم
مامان بهم گفت: چطوری مامان ؟ چی شده؟
گفتم : بابا ثاراله ......... دلم براش تنگ شده
مامان بهم گفت بابا خیلی کار داره
فردا شب جشنه
پسر خوبی باش باهم می ریم جشن پیش بابا...
یعنی فردا شب میبینمش
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی